آمدی...!

آمدی...!
رسالت تمام شد
تو آخرین اعجاز دادار
بر قلب تنهای
این شبگرد بودی..
شبی جبرئیل..
دستت به دستم سپرد
و در نگاهی فرمود
این تو و این تمام دیگرت
تو آمدی
من مسلمان به نگاهت شدم
و در شهادتی
نگاهم بر هر یار دیگری حرام...
نماز من...
وضو به عشق تو و اقامه به نگاهت باشد
آه...
بعد دیدنت
به خدای عشق قسم
رستگار شدم
اینک به رسالتم سوگند
نخواهم داشت
هیچ هرزه نگاهی
و نه دستی به هیچ گندم گیسویی

#علی چناری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.