"رواق منظرِ چشمانم آشیانه‌ی تو "

در امتدادِ سحر می‌رسم به خانه‌ی تو
سلام بر تو و دریای بی‌کرانه‌ی تو

سلام بر نفسِ باد و بادبان که مرا
رسانده‌اند به مهمانیِ شبانه‌ی تو

چه محفلی‌ست، به مهمانیِ بهارانم
چه مجلسی‌ست، صدای من و ترانه‌ی تو

بریدم از همه و آمدم به دیدارت
کبوترانه نشستم به شوقِ دانه‌ی تو

دلم دلی‌ست که در زلفت آشیان کرده
سرم سری‌ست که جا مانده روی شانه‌ی تو

بیا قدم به سراپرده‌ی خودت بگذار
"رواق منظرِ چشمانم آشیانه‌ی تو "

جویا معروفی

انار فصل ندارد

انار

فصل ندارد

هروقت تو بخندی می شکفد

"رضاکاظمی"

به خدا شعرترین شعر منی

به خدا

شعرترین

شعر منی

می فهمی...؟

"هوشنگ ابتهاج"

در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا

در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفا کنی که نیاید به کار ِ مَن...!

#شهریار

چقدر به این شعرها حسادت می کنم...

چقدر
به این شعرها
حسادت می کنم...
بی هیچ بهانه ای
تو را
در آغوش می کشند...


سمیه_خلج
گل

خواب،می آید و در چشم نمی یابد راه

خواب،می آید و در چشم نمی یابد راه

یک طرف اشک رهش بسته

و

یک سوی خیال

"هوشنگ ابتهاج"

با من حرف بزن

با من حرف بزن

که روزگارم نه که نمی گذرد

که تمام دنیای من بی تو جمعه می گذرد

"امیروجود"

بدبختی کمتر

بدبختی کمتر

خودش یک جور خوشبختی است..

"برتولت برشت"

برای بازی کردن

برای بازی کردن

برای بازی خوردن

برای بازی شدن

من توی سرم تاب دارم

یک تاب بزرگ!

"آباعابدین"