گم شدن را در خانه تمرین می‌کردیم

گم شدن را در خانه تمرین می‌کردیم
توی کمد
پشت لباس‌ها
پشت مبل
بعدها در خیابان
پیاده رو ها
کافه‌ها!
و بعدها توی خودمان...

آبا_عابدین

یک نفر دستش خورد

یک نفر دستش خورد
چای ریخت روی تقویم
تمام روزهــا تلخ شد..

#آباعابدین

آغوش تو

آغوش تو
دیار باقی‌ست
باید به سویش شتافت ...

 #آبا_عابدین

من اما هنوز در سکوت زنده ام

من اما
هنوز در سکوت زنده ام
و با حرف هایی که به سرم شلیک می شوند
دست و پنجه نرم می کنم
باید شعرم را شروع کنم:
چقدر دلم برای تو تنگ شده...

#آباعابدین

خانم؟ شما در آستینتان باران دارید؟

خانم؟
شما در آستینتان باران دارید؟
در صدایتان چه؟
هرچه فکر میکنم
شما خودتان هوای دونفره اید...




| آبا عابدین |

وقتی نباشی

وقتی نباشی
همه چیز
رسانای دلتنگیست...

آبا_عابدین

اصلا بیا با هم برویم..

تو می خواهی بروی

من می خواهم بروم

اصلا بیا با هم برویم..

"آباعابدین"

فرض کن در آغوشت می مردم

فرض کن

در آغوشت می مردم

و مرا

همانجا دفن می کردی

چه دلپذیر،اگر

فشار قبر را بیشتر کنی!!

"آباعابدین"

برای بازی کردن

برای بازی کردن

برای بازی خوردن

برای بازی شدن

من توی سرم تاب دارم

یک تاب بزرگ!

"آباعابدین"

هیچ کس گناه را گردن نگرفت

هیچ کس
گناه را گردن نگرفت
یک سیب کم شده بود
و طبیعتا
دیواری کوتاه تر از یک زن
پیدا نمی شد..
آبا عابدین"