دوباره آمد و آهسته بر دریچه نشست

دوباره آمد
و آهسته بر دریچه نشست
و بر دریچه نهاد
کمی علف
-علف خشک-
خار و خس،
پوشال
کمی صدای خودش را

و باز پر زد و رفت

"عمران صلاحی"

به سبزدشت جهان، گرگ باش .. بره مباش

تو را به سرخ به آبی
تو را به پاکی و رادی .. تو را به آزادی
به سبزدشت جهان، گرگ باش .. بره مباش
تو را به عشق .. به آبی
به گیسوان شب و دم سپیده شادی
عروس باش .. عروسک مباش ..


"نصرت رحمانی "