آفتاب از کجا درآمده است

آفتاب از کجا درآمده است ، اینکه حوا هوای آدم کرد ؟
با وجودت اتاق ِ سرد و عبوس ، کمی از سردی خودش کم کرد

لحظه های نبودنت به خدا ، بارها در خودم شکسته شدم
تا به کی توی خواب بایستی حضرت ماه مرا مجسم کرد ؟

عشق ، یک هدیه ی خدادادی است ؛ من کجا و حضور ِ ماه کجا ؟
کاش میشد برای ماه ِ دلت ، جای شایسته ای فراهم کرد

دل من مثل سیر و سرکه شده است ، نکند از کنار من بروی ؟
کاش میشد که در کنار تو باز ، چای پررنگ ِ عاشقی دم کرد

بعد ِ تو سهم سالنامه ی من ، روز و شب اشک ِ شعر خواهد شد
فصل پنجم تویی یقین دارم ، میشود رفع ِ غصه و غم کرد

قول دادی به حرمت دلمان ، زود برگردی و من این دفعه
قلب خود را به جای فرش حریر ، پیش پای تو پهن خواهم کرد

"امید صباغ نو"

نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر جمعه 4 اردیبهشت 1394 ساعت 16:03 http://emco36.mihanblog.com/

سلام مرد بارانی مر30 سایتتون عالییییییییییه
ادامه بده دیگه هر روز سر میزنم چیزی نمی بینم
پیش منم بیا

ممنونم از لطف شما..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.