به من چه مربوط که

به من چه مربوط که
آدم زندگی هیچ کس نیستی

من فقط عاشقی بلدم
چیزی هم در بساط نداشته باشم
قلبم پر است

عاشقی تقصیر من نیست
تقدیر است که قرعه به نام تو افتاده

حالا میخواهی آدم این عاشقی باش
میخواهی نباش

من که گفتم فقط عاشقی بلدم
اما پا به پایم خواستی بیایی
زودتر بجنب
این قلب که بایستد
عشق تو
معجزه نخواهد کرد

شعر از: گیلدا ایازی

قاصدک ها شانه خالی کرده اند

قاصدک ها شانه خالی کرده اند
دوستت دارم ها توی دلم حیران مانده اند
شاید هم راه خانه ات از حافظه باد پاک شده!
هرچه هست
کوهها هنوز مثل کوه ایستاده اند
زمین هم همچنان گرد است
آب هم از آب تکان نخورده
فقط انگار کسی عشق را
از تمام قصه ها پاک کرده!


گیلدا ایازی

قاصدک ها شانه خالی کرده اند

قاصدک ها شانه خالی کرده اند
دوستت دارم ها توی دلم حیران مانده اند
شاید هم راه خانه ات از حافظه باد پاک شده!
هرچه هست
کوهها هنوز مثل کوه ایستاده اند
زمین هم همچنان گرد است
آب هم از آب تکان نخورده
فقط انگار کسی عشق را
از تمام قصه ها پاک کرده!



گیلدا ایازی