کتابی که می خوانی

هرچه بیشتر کتاب بخوانید،
بیشتر از زندگی حقیقی برخوردار خواهید شد ...

سفربه انتهای شب

همراه بعضی از کلمات، کلمات دیگری هستند
که لابلای‌شان یا زیرشان مخفی شده‌اند؛
درست مثل قلوه‌سنگ‌ها. توجه خاصی به آن‌ها نداری،
ولی یکدفعه به خودت می‌آیی و می‌بینی
که تمام عمرت همین‌ها تو را می‌لرزانند،
سرتاسر عمرت، چه در لحظات ضعف
و چه در روزهای قدرت... آن‌وقت است که
وحشت بَرَت می‌دارد...
دست‌کمی از سقوط بهمن ندارد...
بالای سیل عواطفت مثل اعدام شده‌ای آویزان می‌مانی...
توفان بوده که از راه رسیده و رفته،
توفانی بسیار قوی‌تر از حد تواناییت،
آن‌قدر شدید که هرگز خیال نمی‌کردی
وقوع چنین چیزی فقط در اثر احساسات ممکن باشد...