چه آسان دوستت دارم
بی هیچ غرور یا دشواری
تو را اینگونه دوست دارم
پابلو_نرودا
دوستت دارم
هم چنان که چیزهای سربسته و گنگ را،
در خفا،
جایی میان سایه و جان ...
پابلو_نرودا
آه، ای کاش میشد
با قدری شعر
و ذره ای عشق
نفرت را از جهان پاک کرد …
پابلو نرودا
از پا تا سرت
سراسرت
نوری و نیرویی
وجود مقدست را در بر گرفته است
جنس تو ، جنس نان
نانی که آتش او را می پرستد
عشقم خاکستری زیر خاک بود
من با تو گر گرفتم
عشق من
عزیزم
پیشانی ات . پاهایت و دهانت
نانی است مقدس که زنده ام می دارد
آتش به تو درس خون داد
از آرد تقدس را فرا بگیر
و از نان بوی خوش را
پابلو نرودا
دوستت دارم
تو را به عنوان چیزهای تاریکی
که باید دوست داشت ، دوست دارم
در خفا ، بین سایه و روح دوستت دارم
به عنوان گیاهی که هرگز نمی شکفد
اما نور گلها را در خود پنهان کرده است
ممنونم بابت رایحه ای که در من پنهان است
که از عشق است
که از زمین بلند می شود
دوستت دارم
بی آنکه بدانم چگونه ، کی و چرا
تو را بی شایبه دوست دارم
بی هیچ پیچیدگی و غروری
چرا که راهی جز این نیست
« شاعر : پابلو نرودا »
از میان تمام چیزهایی که دیده ام
تنها تویی که
می خواهم به دیدن اش ادامه دهم
از میان تمام چیزهایی
که لمس کرده ام
تنها تویی که
می خواهم به لمس کردنش ادامه دهم
خنده ی نارنج طعمت را دوست دارم
چه باید کنم ای عشق؟
هیچ خبرم نیست
که رسم عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمی دانم عشق های دیگر چه سان اند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زنده ام
عاشق بودن ، ذات من است...
"پابلو نرودا"
از میان صور فلکی ، چشم های "تو"
تنها نوری است که می شناسم
تنت به بزرگی ماه،
و کلامت خورشیدی کامل،
و قلبت آتشی ست برهنه پای...
از تو عبور می کنم و تنگ "می بوسمت"
ای سرزمین من!
#پابلو_نرودا
بگذار
سخاوتمندانه فراموش کنیم
هر آنکس را
که به ما عشق نمی ورزد
#پابلو_نرودا
مترجم : #بابک_زمانی