آنکه سردتر از پیش

آنکه سردتر از پیش
سخن می ­گوید
آنکه مثل گذشته نیست
از دست رفته است
رهایش کن!
عشق، ماهی نیست
که با دام به دست آید
پروانه­ ای است که بر شانه­ ات می­ نشیند
و تمامی گلهای هوش ربا را
به هیچ می­ انگارد.

وحید عمرانی

هر کاری اجازه می خواهد

هر کاری اجازه می خواهد
جز دوست داشتن
و من این عصیان محض؛
دوست داشتن را
دوست می دارم.

وحید عمرانی

شعری بودم شنیدنی

شعری بودم شنیدنی

که نادره شاعری

سرود مرا

و قبل از اینکه بر کاغذ آورد

یا برای کسی بخواند

چشم از جهان فرو بست

نمی دانم ...

هستم یا نیستم

کجایم یا چیستم!

وحید عمرانی

شعری بودم شنیدنی

شعری بودم شنیدنی

که نادره شاعری

سرود مرا

و قبل از اینکه بر کاغذ آورد

یا برای کسی بخواند

چشم از جهان فرو بست

نمی دانم ...

هستم یا نیستم

کجایم یا چیستم!

وحید عمرانی

دلم رادیویی است اسقاطی

دلم رادیویی است اسقاطی

که هیچ موجی را نمی گیرد

جز موج موهایت.

وحید عمرانی

دلم پازلی است هزار تکه

دلم پازلی است هزار تکه

که هیچ بیکار پر حوصلۀ باهوشی را

توان کنار هم چیدن گوشه ای از آن نیست.


وحیدعمرانی