تک تک یاران قدیم کز من دورید

تک تک یاران قدیم کز من دورید
دوستتان دارم، بخواهید نخواهید

هدیه ام برایتان همین شعر من
که شاید آنرا نبینید و نخوانید

ولی می دانم احساس زیبای شعر
آخر به دستتان خواهد رسید

لبخند شماست که زیبا میکند
قلبم را، که در آن به سر می برید

کاش میشد کنار شما در دفترتان
مینوشتم: عشق و علاقه ی منید

خوش به سعادتتان که با دعای من
از سمت خدا همیشه بدرقه اید

به من سلام کنید یا تا ابد خداحافظ،
در قلب منید، نور چشم منید


هادی نجفی

سلام به سالی که زمستان دارد

سلام به سالی که زمستان دارد
راهی تا رسیدن به بیکران دارد

فصلی که بعد از غم و تنهایی
شادی ما را با عزیزان دارد

سلام به کسی که در یاد خدا
گریه کرد تا چهره خندان دارد

روزی میرسد که خیلی زود
هادی مژده برای دیگران دارد

هادی نجفی

دلم میخواد خدا باشد

دلم میخواد خدا باشد
در نگاه و صداها باشد

رو به هر انسان که کنیم
همه چیز رو به راه باشد

دلم میخواد گریه کنم
و دعوتم سمت خدا باشد

بگویم اینطور بهتر است
که عقل و دل همراه باشد

من که هنوز شکر میکنم
که امید آرزوهام دعا باشد

خدا را دوست دارم، زیباست
ای کاش در همه دلها باشد


هادی نجفی

علم و عشق، به روی من باز

علم و عشق، به روی من باز
اینهاست دو «ع» زندگی ساز

همراه خودم، خدای خوبم
معنای دلم، صحبت یک راز

دعا پیش خدا تمام دنیاست
آهسته به اوج رفت و پرواز

با علم و غمی که عشق نابست
میرسم از مسیری که پر آواز

هادی نجفی