هربار که اخم می کنی یک سال موهایم سپیدتر می شود

هربار
که اخم می کنی
یک سال موهایم سپیدتر می شود

انزوا
در هزار چم گلو
بغض می کند

اما
هر بار که می بینمت
انقدر عاشقت هستم
که چشمهایم
که چشمهایم
به سکسکه بیفتد

هربار
که اخم می کنی
زبری نگاهت
سنباده ای می شود روی چشمهایم

تو اشتباه بزرگ منی
بی قاعده
زیبا
همچون سیبی سرخ
در دامن حوا

انقدر عاشقت هستم
که زخم هات
چارزانو
روی لب هایم عطسه کنند

هربار که اخم می کنی
کلمه ای در چشمهایم
خفاش می شود
نبض اشیا
نبض خانه
نبض شهر
نبض زمین
برعکس می زند

ابرها سیاه تر می شوند
گیج تر

من باید از خیال تو
و این نیامده باران
به چاک خیابان بزنم

حس می کنم
این بار هم
که ببینمت
چشمهایم حتما به سکسکه می افتد

نعمت_مرادی