به سبزدشت جهان، گرگ باش .. بره مباش

تو را به سرخ به آبی
تو را به پاکی و رادی .. تو را به آزادی
به سبزدشت جهان، گرگ باش .. بره مباش
تو را به عشق .. به آبی
به گیسوان شب و دم سپیده شادی
عروس باش .. عروسک مباش ..


"نصرت رحمانی "

من صد نگاه داشتم و

او یک نگاه داشت
به صد چشم می نهاد
او یک ترانه داشت
به صد گوش می سرود
من صد ترانه خواندم و
نشنود هیچکس
من صد نگاه داشتم و
دیده ای نبود
"نصرت رحمانی"