شبی باران بر همه شهر

شبی باران بر همه شهر
بر همه چشمه گل و سنگ
فرو ریخت فرو ریخت
دلم بر همه عالم
سوخت و دلم سوخت
که عشق را نمی دانند
دلم سوخت که آنها
آن گل بخارا
را نمی گیرند تحویل
بگو جانم به قربان
ولی دیگر نگفتی
از تو نشنفتم
دگر حرفی نه چیزی
من مانده ام تنها
در این شهر در این شهر
خدایا خدایا


نرگس جعفری