من خودم را به خودم بخشیدم

من خودم را به خودم بخشیدم
مهربانانه به خود خندیدم

به سوی نیکی غلطیدم
با شور وشادی رقصیدم

از کل خلق جهان پرسیدم
که من به کجا رسیدم

گفتند وقتی با خودت رقصیدی
در حقیقت به خدا رسیدی


مهدی فلاح

خنده مانند ویروس مسریه

خنده مانند ویروس مسریه
غم و غصه آن هنگام خالیه

خنده حس نزدیکی آرد ارمغان
فرق ندارد هستی کجای جهان

وارد جمعی بیگانه شدی
وارد کاخی ویرانه شدی

تاس خنده را بینداز بر زمین
خنده خواهد درخشید چون نگین

این نگین پادشاهی دست کیست
جز آنکه بیشتر خندانده نیست


مهدی فلاح

آمدم تا ساکن دریا شوم

آمدم تا ساکن دریا شوم
از زشتی دوری تا زیبا شوم

آمدم در عشق بی همتا شوم
تبدیل به اسطوره ای یکتا شوم

جاری باشم چون چشمه چون رود
عشق باشد هر کجا آیم فرود

نا بخوانم از ته دل این سرود
زندگی بر عشق سر آرد فرود

مهدی فلاح