هر بار که نِگاهت می‌کنم ،

هر بار که نِگاهت می‌کنم ،
جمله‌ای آشنا به ذهنم خطور می‌کند :
در این سرزمین ، چیزی هست که ارزش زندگی کردن دارد ...

گمان میکردم آن‌که دوستم دارد

گمان میکردم آن‌که دوستم دارد
حتی اگر غرق در تاریکی‌ام باشم
دوستم خواهد داشت
حتی اگر پُر از زخم باشم
حتی اگر قادر به دوست داشتن خودم نباشم
او با وجود همه اینها دوستم خواهدداشت
اما نه، هیچکس خود را به مخاطره نمی‌اندازد
و دستش را داخل چاه نِمی برد
تاریکی تنها برای ماست

برایت خواب‌های خوشی را آرزومندیم ‏،

می‌گویند :
برایت خواب‌های خوشی را آرزومندیم ‏،
خواب زیبا به چه کارمان می‌آید ؟
وقتی ما گرفتارِ بیداری دردناکی هستیم !

می‌برد مرا گفته‌های تو

می‌برد مرا گفته‌های تو
آنجا که هیچکس جز من نبوده است!
ای وای من با
گفته های تو..
و چشمهای تو...

سـلام بر قصیـده‌ای

سـلام بر قصیـده‌ای
که قافیـه‌اش پس از تـو گم شـد...

محمود_درویش

وقتی عشق به پایان می‌رسد

وقتی عشق به پایان می‌رسد
بدان که عشق نبوده است،
عشق را باید زندگی کرد
نه آنکه به یاد آورد.

محمود درویش

همه عیب هایت را دوست دارم،

همه عیب هایت را دوست دارم،

جز نبودنت...


| محمود درویش |

زمین را برایم آماده کن

أعدّی لی الأرض
کی أستریح
فإنی أحبّک حتى التعب..

زمین را برایم آماده کن
تا استراحت کنم
که من تو را تا مرز خستگی دوست دارم..

|محمود درویش|

اولاً: دوستت دارم!

اولاً: دوستت دارم!
ثانیاً: هر آنچه بینمان رخ داد،
اولاً را از یاد نبر...

تو، نه دوری تا انتظارت کشم

تو،
نه دوری تا انتظارت کشم
و نه نزدیکی، تا دیدارت کنم
و نه از آن منی،
تا قلب‌ام آرام گیرد
و نه من، محروم از توام
تا فراموش‌ات کنم
تو در میانه‌ی همه چیزی...

#محمود_درویش