خانه‌ ها

 گفت

خانه‌ ها در غیاب ساکنان‌ شان

خواهند مرد

و سپس به قلبش اشاره کرد


((محمود درویش))

عاشق که می شوی

عاشق که می شوی
تمام جهان نشانی از معشوقه ات دارند
یک موسیقی زیبا
یک فنجان قهوه‌ی تلخ
یک خیابان خلوت و ساکت
جهان عاشقی زیباست آنقدر زیباست
که آواره شدنش هم زیباست
مردن در عاشقی هم زیباست

محمود_درویش

در دنیاى تنهایى خود، نقاش خوبى شدم!

در دنیاى تنهایى خود، نقاش خوبى شدم!
سختى کشیدم..
آه کشیدم..
درد را هم کشیدم..
اما
نتوانستم از یک نفر
دست بکشم...

.
.
.
محمود_درویش

از دلتنگی می‌میرم

از دلتنگی می‌میرم
در آتش می‌میرم
بر سر دار می‌میرم
با گلوی بریده می‌میرم
اما نخواهم گفت
زمانِ عشق من و تو به سر رسیده است
که مرگ
به عشق ما راه ندارد


محمود درویش
مترجم : اسماء خواجه زاده

وقتی می گویی دوستت دارم

" هَلْ رَأیْتُ
الْفَجر یَطْلَعُ
مِن أصابع مَن تُحبُّ؟ "
آیا ندیدی
خورشید از انگشتان کسی که،
دوستش میداری طلوع می‌کند؟

محمود درویش

هربار که نگاهت می‌کنم

هربار که نگاهت می‌کنم
جمله‌ای آشنا
به ذهنم خطور می‌کند:
در این سرزمین، چیزی هست که ارزش زندگی کردن دارد...


محمود درویش

فراموش می‌شوی گویی که هرگز نبوده‌ای

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
مانند مرگ یک پرنده
مانند یک کنیسۀ* متروکه فراموش می‌شوی
مثل عشق یک رهگذر
و مانند یک گل در شب… فراموش می‌شوی

من برای جاده هستم…
آن‌جا که قدم‌های دیگران از من پیشی گرفته
کسانی که رویاهای‌شان به رویاهای من دیکته می‌شود
جایی که کلام را به خُلقی خوش تزئین میکنند، تا به حکایتها وارد شود
یا روشنایی‌ای باشد برای آن‌ها که دنبال‌ش خواهند کرد
که اثری تغزلی خواهد شد … و خیالی.

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
آدمیزاد باشی
یا متن
فراموش می‌شوی.

با کمک دانایی‌ام راه می‌روم
باشد که زندگی‌ای شخصی حکایت شود.
گاه واژگان مرا به زیر می‌کشند،
و گاه من آن‌ها را به زیر می‌کشم
من شکل‌شان هستم
و آن‌ها هرگونه که بخواهند، تجلی می‌کنند
ولی گفته‌اند آن‌چه را که من می‌خواهم بگویم.
فردا، قبلاً از من پیشی گرفته است
من پادشاه پژواک هستم
بارگاهی برای من نیست جز حاشیه‌ها
و راه، راه است
باشد که اسلاف‌م فراموش کنند
توصیف کردن چیزهایی را که ذهن و حس را به خروش در می‌آورند.

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
خبری بوده باشی
و یا ردّی
فراموش می‌شوی.

من برای جاده هستم…
آن‌جا که ردّ پای کسان بر ردّ پای من وجود دارد
کسانی که رویای من را دنبال خواهند کرد
کسانی که شعری در مدح باغ‌های تبعید بر درگاه خانه‌ها خواهند سرود

آزاد باش از فردایی که می‌خواهی!
از دنیا و آخرت!
آزاد باش از عبادت‌های دیروز!
از بهشت بر روی زمین!
آزاد باش از استعارات و واژگان من!
تا شهادت دهم
هم‌چنان که فراموش می‌کنم
زنده هستم!
و آزادم!

*کنیسه:نیایشگاه یهودیان

آیا نبودن تو را می‌کُشد؟

آیا نبودن تو را می‌کُشد؟
مرا حضور سرد و بی‌جانی که
شبیه نبودن است می‌کُشد!‌

محمود درویش

همه راه‌ها به تو ختم می‌شوند ؛

«کُل الطُرق تؤدی إلیک حتى تِلک التی
سَلکتها لنِسیانک»

همه راه‌ها به تو ختم می‌شوند ؛
حتی آن‌ها که برای از یاد بردنت طی کرده‌ام !

گفت خانه ها در غیاب ساکنانشان خواهند مرد

گفت خانه ها در غیاب ساکنانشان خواهند مرد
و سپس به قلبش اشاره کرد