دوست دارم چکاوکی باشم

دوست دارم چکاوکی باشم

تا به عالم، پیام عشق دهم

دوست دارم به لحن آبی موج

همه جا، نقش زندگی بکشم

باد باشم به صحن بید روم

عاشقی را به جان دل ببرم

به شفق، وقت وصال

که دلاشُفته ی دریاست، قسم

من نمی دانم

من نمی فهمم

چه صفایی دارد

بی صفا زیست نمودن بر خاک

محمدعلی رضاپور

آی شعر نگفته! یادت باد

آی شعر نگفته! یادت باد

آی شوق نهفته! بادت یاد

آی رؤیای خفته! یادت شاد

کاش میهمان خوان عشق شویم!


محمدعلی رضاپور

مثل خاک کویر, بی تاب ام

مثل خاک کویر, بی تاب ام
روی تَفتیده, چشم بی آب ام
آی باران! بیا و دریابم!
جز تو یارم نیست.

محمدعلی رضاپور

تک درختی در این بیابان ای

تک درختی در این بیابان ای
یا شباهنگ عشق افشان ای
یا به جانم صفای باران ای
هر چه هستی, طراوت جان ای
پیش من باش!

محمدعلی رضاپور

دست هایش پر است و دل, خالی

دست هایش پر است و دل, خالی

چون گلی کاغذی

یکسر از لطف آب و گل, خالی

دارد؛ اما چه؟ _ سُکرِ بی حالی

شُکر‌‌‌‌؛ ما, سُکر درد دل داریم.


محمدعلی رضاپور

دوست دارم شبِ بیابان را

دوست دارم شبِ بیابان را

آسمانِ ستاره باران را

ماه جان! جان ببخش این جان را

میهمان تو ام.


محمدعلی رضاپور