گلایه پشت گلایه

گلایه پشت گلایه
که آسمان یعنی چه
که بهار یعنی چه
و زمستان نیز
چنان که تابستان و پاییز یعنی چه

گلایه پشت گلایه
که این همه دزدیدی
خودت را از من

گلایه از این همه صبح
که من در انتظار تماشای تو بودم
اما تو نیامدی

و من در این خیال غوطه ور
که گلایهء تو
فقط حجم فاصله را تصویر می کند


قاسم بیابانی

جیرینگ جیرینک

جیرینگ جیرینک
صدای ِ سکوت لیوان شکست
و هر دقیقهء خالی
من و باران مست خواهیم کرد
و به طرحِ دلتنگی گهواره گوش خواهیم کرد.


قاسم بیابانی

دستِ خالی سرود باریدم

دستِ خالی سرود باریدم
در هجومِ بغض....در تمامِ سکوت

گفتم, ندیدمش ولی دیدم
گفتم, نخواستمش
اما...
همیشه اشک باریدم

بوی جامه خیسش
طعم غُصه بود و باران بود
طعم مزار و بدنامی

من, در انزوا و سکوت
من, در میان قحط سالِ بلوغ
من, انارِ نارس پاییز
من, گلو...گاهِ بی فرجام
.
.
.
باید به خانه برگردم
باید به گریه برگردم
باید دوباره برگردم
باید... دوباره....بر...گردم


قاسم بیابانی

وقتی تو نیستی پرنده ها می آیند

وقتی تو نیستی
پرنده ها می آیند
با حسرت, به آسمان نگاه می کنند

و من می ترسم از گردِ دور فنجان چای
می ترسم از تلفن ساکتِ خانه
می ترسم از آخرین پله
و خیابان هایِ بی ناخدا

وقتی که تو نیستی
تمام وقت مرا
یک سوال می گیرد
یتیم ماندگی ام کِی تمام می شود


قاسم بیابانی

در نور سرخِ سیگار ظاهر می شوند

در نور سرخِ سیگار
ظاهر می شوند
دود می شوند
و دوباره بیدار می شوند
خاطره ها


قاسم بیابانی