نمی دانم زمستان در آیینه گیر افتاده است

نمی دانم زمستان در آیینه گیر افتاده است
یا میان موهای من
برایم یک بغل آفتاب بیاور
و شال گردنی از دستانت
نکند زمستان
برای چشمانم خواب دیده باشد


فاطمه انصاری مراسخونی

باز باران

باز باران
باز ضرب آهنگ و نبض پنجره
باز کوچه، رهگذر
لبخند ِ غَنج  ِ خاطره
کوچه را رازیست شیرین
با نگاه پنجره

فاطمه انصاری مراسخونی

بنوازید بر تار گیسوانم

بنوازید
بر تار گیسوانم
شور جوانه ها ی بهاری را
تا فرو ریزد
بهمن
سال‌های بلندش

فاطمه_انصاری..مراسخوانی