خبری در راه است

خبری در راه است
شاهد من ماه است
می‌رسد مهمان آسمان

فاضله هاشمی

پاییز خبر نداشت

پاییز
خبر نداشت
تا برگ نباشد
اتفاقی
برای عاشقانه ها
نمی افتد


فاضله هاشمی

خدا میخواست از اول

خدا میخواست از اول
دستام پاهای من باشن
بگردم کل دنیا رو
کتاباشکل فردا شن
اگه انگشتهای من
میگیره دست خودکار و
داره چشمام میبینه
نوشتم بنده رویامو

فاضله هاشمی

فلسطین زیتون است

فلسطین
زیتون است
الأقصی
یک تبسم
حرفهای جان فدا


فاضله هاشمی

قول داده بودی

قول داده بودی
خودت را
کنارم جا بگذاری
تنها نباشم

فاضله هاشمی

من از چشم های تو

من از چشم های تو
زندگی را برداشتم
زنده ماندن
کار دکتر هاست


فاضله هاشمی

به لب هایم آموخته ام

به لب هایم
آموخته ام
مهربانی
از تو آغاز میشود
با هزار قصه
لبخندت


فاضله هاشمی

آنقدر در دل من جا داری

آنقدر در دل من جا داری
در نگاه عشق ماوا داری
فرهاد میگفت
قصه شیرین نیست
با قند تعریف کنید


فاضله هاشمی

حکایت میکند اقصی

حکایت میکند اقصی
داستانی سبز
زیتون را
صدای سنگ را
جهان شنیده است
آزادی
گام برمیدارد
به سوی تو


فاضله هاشمی غزل

آرزوی واژه ها

آرزوی واژه ها
نفرین بزرگی ست
شعر

فاضله هاشمی