درد من نیست، که این درد پریشانی هاست

درد من نیست، که این درد پریشانی هاست
این جنون عادت هر روزه ی تهرانی هاست

پشت من پهنه ی زخم است، ولی شهر هنوز...
اولین دغدغه اش پینه ی پیشانی هاست

«از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود...؟»
به کجا می روم این راه پشیمانی هاست


چند وقت است که بی حوصله ام، بی شعرم
چشم های تو ولی رمز غزل خوانی هاست

من به جز «شعر» به جز «آه» بساطم خالی است
و به جز عشق، دلم صحنه ی ویرانی هاست

من پریشان به پریشانی چشمان توام...
چشم های تو پریشان به پریشانی هاست

می توان گفت نمک گیر نگاهم شده ای...
بی نمک نیست اگر سفره ی بی نانی هاست


من کمی بیشتر از عشق تو را می فهمم
عشق راه و روش بچه دبستانی هاست

شعر از: عمران میری

کارم شده هى بغض کنم اشک بریزم!

کارم شده هى بغض کنم اشک بریزم!

آخر غـمِ تو میجـوَد این خرخره ها را ..

| عمران میرى |