قلک خاطرات را

قلک خاطرات را
شکستم
پر شده بود
از آرزوهای کاغذین


صیدنظرلطفی

نفس های آخرست

نفس های آخرست
هزار بار غرق شدیم
در دریای فقر
ناجی کجاست ببیند
این دم  اخر را

صیدنظرلطفی

بگذار بوزد نسیم دوست داشتن

بگذار بوزد
نسیم دوست داشتن
رو به تو  باز می شود
هــــــــــــــر روز
پنجره ی بسته ی خیالم


صیدنظرلطفی

درختان را ببرید

درختان را ببرید
نیمکت بسازید
روزی
بادستان معلم
میوه خواهند داد

صیدنظرلطفی

اردی بهشت

اردی بهشت
که هیچ
در تقویم چشمانت
هزار بهار می بینم


صیدنظرلطفی

ازرفتنت بغض کرده اند

ازرفتنت
بغض کرده اند
واژه ها
شاعری سر درگریبان
این داستان
رشته ی دراز دارد


صیدنظرلطفی

تلخ است

تلخ است
لبخــــــــــند
بردیـــــــــــوار لب
سقف کدام دل
ترک برداشته است

صیدنظرلطفی

شمعی روشن کردم

شمعی روشن کردم
پروانه ای نبود
سوختن را
نقاشی کردم


صیدنظرلطفی

پاییـــــــــــز که بیاید

پاییـــــــــــز
که بیاید
بوی مهرمی دهد
شعرهایِ  باران خورده ات


صیدنظرلطفی

پر از اشک م

پر از اشک م
بی تو
جهانم را
آب می برد


صیدنظرلطفی