پیشگویی کُن که آینده قبلا تمام شده
یکنوع بیماریِ مُسری در نگاهها پیدا شده
تو غریبهای ، من غریبهام
پدر غریبه ، خواهر غریبه
زمین پُر از غریبههاست
-کسی این را مینویسد-
تو فکر نمی کنی ما همدیگر را،
جایی دیگر ، دیده باشیم ؟
جایی در موسیقی ؟
فکر نمیکنی داشتنِ چشم ابرو دهان سر
چیز بسیار غریبیست؟
آنقدر همهچیز را میبینیم
که هرگز نشناسیمشان
همیشه میترسم
که به این بازی
عادت کنم...