نه نمیتوانم فراموشت کنم

نه
نمیتوانم فراموشت کنم
زخم‌های من
بی حضور تو !
از تسکین سر باز می‌زنند
تو ...
تک صورتی ازلی
بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنه تابستانی
که گندم زاران رسیده
در قدوم تو خم میشوند
نه نمیتوانم
نمیخواهم فراموشت کنم.

شمس لنگرودی

smile смайлики смайлы

در هر ایستگاهی که پیاده شوی

در هر ایستگاهی که پیاده شوی
کنار توام
این قطار
مثل همیشه در کف دستم راه می رود


شمس لنگرودی

روزی نو آغازی نو

روزی نو
آغازی نو
جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟
تا در سپیده های تو پهلو گیرم
عطر گل شب بو کجایی؟
دلم می خواهد
چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی
آسمان آب شده در تنگ بلورین من
موجی کف بر لبم
که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم
و لب پر زنان به بستر خود می روم
بی آنکه تو را ببینم
روزی تو
آغازی نو

جغرافیای خانه ی من، کجایی؟


"شمس لنگرودی"

الفبا برای سخن گفتن نیست

الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد
پیش از تولد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند
دست های من
برای جست و جوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست.
ای کاشف آتش
در آسمان دلم توده برفی است
که به خنده های تو دل بسته است.

- محمد شمس لنگرودی

و تو هم روزی پیر می شوی

و تو هم روزی پیر می شوی
اما من
پیرتر از این نخواهم شد
در لحظه ای از عمرم متوقف شدم
منتظرم بیایی
و از برابر من بگذری
زیبا ، پیر شده
آراسته به نوری
که از تاریکی من دریغ کرده ای

شمس لنگرودی

چه شغل عجیبی !

چه شغل عجیبی !

شروع هفته تو را می بینم

باقی هفته

به خاموش کردن خودم در اتاقم مشغولم .




”شمس لنگرودی“

چمـدانت را می بستی..،

چمـدانت را می بستی..،
مرگ ایسـتاده بود و
نفـس هایم را می شمـرد !

#شمس‌لنگرودی ‌

ما رویای همیم ،

ما رویای همیم ،
رویاها تمام میشوند !
بیا به پیکر هم بگریزیم ...

#شمس_لنگرودی

انگور سیاهم

بی سر
خواب تو را می بینم

بی پر
به بام تو می پرم.
انگور سیاهم
به بوی دهان تو شراب می شوم.



"شمس لنگرودی"

چمدانت را می بستی ؛

چمدانت را می بستی ؛
مرگ
ایستاده بود
و نفس هایم را می شمرد..
.

#شمس_لنگرودی