ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
چشمانت سُوژهایست
برایِ تمامِ شعرهایی که نسرودهام
تفألهایی که به شهادت نگرفتهام
نقالیهایی که نکردهام
نقاشیهایی که نکشیدهام
طرحهایی که از نو درنینداختهام
قصههایی که نگفتهام
کتابهایی که ننوشتهام
نمایشهایی که بر صحنه نبُردهام
سکانسهایی که بازی نکردهام
اپیزودهایی که مستقل ندیدهام!
سیدمحمدرضالاهیجی
صبح و عالیجنابِ چشمانت
قبلهام انتخابِ چشمانت
اوّلین اتفاقِ هر صبحم
دیدنِ انقلابِ چشمانت
آسمان و زمین و جنّت و دل
روشن از آفتابِ چشمانت
فلک و انجم و همه کیهان
جلوهای از سحابِ چشمانت
آدم و عالم و خداوندم
زائرِ آب و تابِ چشمانت
گُل و گُلگشت و هر گُلستانی
ترجمانِ گلابِ چشمانت
می و میخانه و سبوزدگان
مستِ مست از شرابِ چشمانت
آفرینش شده دمی منظور
تا ببیند کتابِ چشمانت
کاشفانِ معادنِ هستی
مضطرب از حجابِ چشمانت
هر دعا با تو میشود ممکن
با حسابِ نصابِ چشمانت
نکند غیرتی شود بغضت
بشکند التهابِ چشمانت
پَر زده با دو بالِ ابرویت
تا کجاها عقابِ چشمانت
حضرتِ عشق, حضرتِ والا
جان فدایِ جوابِ چشمانت
خوشبحالِ دومصرعِ چشم و…
شاعرِ مستطابِ چشمانت
سیدمحمدرضالاهیجی
بیضیِ چشمانم درد میکند!
دایرهٔ قلبم درد میکند!
مربعِ دستهایم
استوانهٔ پاهایم
ذوزنقهٔ دهانم
بندبهبندِ عددِ پیِ استخوانِ بی تراکمم
بدونِ باهمگانم درد میکند!
منِ چندپهلویِ ناقصُالاضلاع
_ متساویالساقین
بهاتفاقِ هندسهٔ امعا و احشا
مَردِ دردِ مُرکبم!
سیدمحمدرضالاهیجی
مسیرمان سرِزبانها افتاد
قرارمان را بگذار
دو قدم مانده به صبح
نزدیکِ کوچهٔ آسمان
بعد از پیچِ زمین
سرِ ساعتِ بیتابیِ هجرتِ شب
آنجا…
خواهند رقصید
خورشید و ماه با ما
سیدمحمدرضا لاهیجی