خاک و غبارهای دیدنت

خاک و غبارهای دیدنت
سال هاست نشسته به گوشه چشمانم
سوی دیگر نمانده
یعقوب وار مانده ام در انتظارت
این مصر کجاست؟؟؟
که در کویرش ستاره ای نیست
بجز عزیزما
چرا؟؟؟؟
عزیز دیگری نیست

سعید گلی

هرج و مرج است بین سربازان

هرج و مرج است بین سربازان
فیل ها رم کرده اند و
اسب ها سرکش
رخ به رخ می بازم
این شاه
مدت هاست
مات شده
چشمانش
به لب های تو

سعید گلی