همه‌ی ما زخم‌هایی داریم

همه‌ی ما زخم‌هایی داریم
روی بازو یا ساق پا
زخم‌هایی قدیمی
که داستان دارند
که می‌شود
با آن‌ها
ما را شناسایی کرد
زخم‌هایی بر پیشانی
یا

بر قلب‌هایمان


"سارا محمدی اردهالی"

هر از چندی نوشتن را رها می‌کنم

هر از چندی نوشتن را رها می‌کنم

به انگشتانم خیره می‌شوم

می‌گفتی زنان زیبا آزارت می‌دهند

و هر انگشت من زنی زیباست
که آرامت می‌کند
به هر انگشتم که نگاه می‌کنم
یاد زنی زیبا می‌افتم
که از دستش گریزی نداری
می‌خندم

و نوشتن داستان تو را از سر می‌گیرم


سارامحمدی اردهالی"

تقصیر من هم نبود !

اشتباه از شما نبود !
تقصیر من هم نبود !
به جان مادرم
خودکشی هم نبود
زنگ که زدم
اشتباهی
پنجره را
جای در باز کرد
گفتم از شیراز نامه دارید
به جای پله‌ها
باز اشتباهی

مثل پرنده‌ها از پنجره پرواز کرد .


"سارامحمدی اردهالی"