ببین!رفته ای وهنوز

از تو
با اسب های دریایی حرف میزنم
با هشت پاهای غول پیکر
و نهنگ هایی که در من شنا می کنند
ببین ! رفته ای و هنوز
اقیانوس هم پُر نکرده است جایت را...


"رضا کاظمی"

کاش برپیشانیت ستاره میشدم..

خواستم فانوسِ راهت باشم
حال آن‌که بر پیشانی‌ات
مُشتی ستاره، بر راه می‌تابید !
گفتی بمان !
- در چشمانت چیزی بود
که از شب هم گذر می‌کرد -
ماندم ،
و شرم از حقارت فانوس
شانه‌هام را لرزاند .
رفتی ،
و بدرودی تلخ
در من آغاز شد .

کاش بر پیشانیت
ستاره می‌شدم
نه کرم شب‌تاب

بر سنگ‌های شب !


"رضاکاظمی"

رسیده ام به تو..

رسیده‌ام به تو

اما هنوز دلتنگ‌اَم!

انگار به اشتباه،

جای طلوع

در غروبِ چشم‌هایت

فرود آمده باشم!

 

"رضا کاظمی"

انگار نسیم سحرگاهی

انگار نسیم سحرگاهی از سمرقند بیاید
وقتی نگاهت

سلامم می‌کند .


"رضاکاظمی"

ولی ما، هیچ‌وقت به‌هم نمی‌رسیم .

تو به انتظار رسیدن من
من به انتظار رسیدن تو
ولی ما، هیچ‌وقت به‌هم نمی‌رسیم .
همیشه دستی هست که پیش از رسیدنمان‌

ما را نرسیده و کال بچیند !


"رضاکاظمی"

تنهایی ات بزرگ شده است مرد..

از برکه
به دریا بزن !

تنهایی‌اَت بزرگ شده است مرد .


"رضاکاظمی"