نبودی شعرها بودند

نبودی
شعرها بودند
آمدی
در شعرها جان گرفتی
رفتی
شعرها بی جان شدند
شعرها ماندند
مردم,خواندند
همه فهمیدند
که در این شهر
تویی بود که دیگر نیست
که در این آسمان
ماهی غروب کرده
که در این سینه
قلبی بود
که جایی در آن خالی‌است
به وسعت تو


حسین قلیزاده

سری داریم،بی سامان

سری داریم،بی سامان
که دور از هرچه خوبی ها
در این تاریکی مطلق،که تنهایی‌است،
می رنجد.


حسین قلیزاده