امشب زده ام فالی، مستانه تر از هرشب

امشب زده ام فالی، مستانه تر از هرشب
دیوانه شدم امشب، دیوانه تر از هر شب

در این صدف عشقم، گوهر شده‌ای جانا
دردانه شدی امشب، دردانه تر از هر شب

حسن سهرابی

موجِ زُلفَت ،

موجِ زُلفَت ،

کشتی چشمان من را دل بِبُرد،

ترسم از روزی ،که پهلو گیرد او،

در ساحلِ لبهای تو ...........
...

حسن سهرابی

چو آسایش برایم شد فسانه

چو آسایش برایم شد فسانه

دلم خون شد از این جور زمانه


بیا و همره و همپای من باش

در این سیلاب خشم دلبرانه


حسن سهرابی

در میان حلقه های بیشمار زندگی،

در میان حلقه های بیشمار زندگی،

حلقه ای از زلف یار

مهربانم آرزوست.

حسن سهرابی