عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد

عاشق که باشی شعر شور دیگری دارد
لیلی و مجنون قصه شیرین‌تری دارد

دیوان حافظ را شبی صد دفعه می‌بوسی
هر دفعه از آن دفعه فال بهتری دارد


حتی سؤالات کتاب تست کنکورت
عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد

با خواندن بعضی غزل‌ها تازه می‌فهمی
هر شاعری در سینه‌اش پیغمبری دارد

حرف دلت را با غزل حالی کنی سخت است
شاعر که باشی عشق زجر دیگری دارد

بهمن صباغ‌زاده

خدا از چشم‌هایت آیه‌ای بهتر نیاورده

خدا از چشم‌هایت آیه‌ای بهتر نیاورده
هنوز از کار چشمانت کسی سر در نیاورده
تقاص چشم خونبارت، هراس چشم خونریزت
"دمار از من بر آورده‌ست و کامم بر نیاورده"
"به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را"
خدا زیبا تر از زیبایی‌ات زیور نیاورده
چه سهل و ممتنع برداشتی ابروت را، سعدی-
خودش را کُشته و بیتی چنین محشر نیاورده
پریشان کرده هر روز مرا یلدای گیسویش
اگر چه این بلا را هیچ شب بر سر نیاورده

بهمن صباغ زاده

زدم دل را به حافظ، دیدم او امشب برای من

زدم دل را به حافظ، دیدم او امشب برای من

"لبش می بوسم و در می کشم می" در نظر دارد



بهمن صباغ زاده

به اخمت خستگی در می رود ، لبخند لازم نیست

به اخمت خستگی در می رود ، لبخند لازم نیست
کنار سینی چای تو اصلاً قند لازم نیست
======================
بهمن صباغ زاده

هرچند دائم لای چرخ عاشقان چوب است

هرچند دائم لای چرخ عاشقان چوب است

با این وجود احوال مان شکر خدا خوب است

من با دلم دیوانه ات هستم نه با عقلم!!

در کارزار عشق،بی شک ،عقل مغلوب است

"بهمن صباغ زاده"