بهار آمد

بهار آمد
اما این
بهار آغوش توست
که
شکوفه های
صورتی
را در
من میشکفد


دکتر سید مجید فیاضی بروجنی

بهار که رسید

بهار که رسید
به نسیم می سپارم
از دلتنگیهایم
برایت خبر آورد
و آرام در گوشت زمزمه کند
که جایی, کسی
به انتظارت
بهار را کنار گذاشته
و در زمستان اندوه
گرفتار غم نبودنت
یخ زده است
برایت آرام بگوید
که بهارش
به بودن توست و با دستان گرم تو
یخ دلتنگیهایش
آب می شود
در موهایت بوزد
و بوی خوشش را برایم
ارمغان آورد
به او خواهم گفت
که از من به تو بسیار بگوید
ار حرفهای نگفته
و بر دل مانده ام
از آغوش یخ زده ام
که به انتظارت
سرد و بی روح شده
و چشمانم
که هر روز به امید دیدنت
به راه خیره است


مریم ابراهیمی