باشیم و ببینیم،

باشیم و ببینیم،
تراژدی پایش بگیرد به جایی،
زمین بخورد،
زخمی بشود،
بلند نشود.

باشیم و ببینیم،
تراژدی دست از سر ما بردارد،
برود دنبال کارش،
کاری به کار ما نداشته باشد.

باشیم و ببینیم،
یک‌روز صبح بیدار شویم،
ببینیم تراژدی وسایلش را جمع کرده،
چمدانش را بسته،
کفش‌هاش را پایش کرده،
برای همیشه رفته.

باشیم و ببینیم،
تراژدی دیگر در نمی‌زند،
نامه نمی‌دهد،
خبر نمی‌گیرد‌،
خبر نمی‌دهد.

باشیم و ببینیم،
تراژدی به خواب ما نمی‌آید،
شب از خواب بیدارمان نمی‌کند،
صبح کنارش چشم باز نمی‌کنیم.

باشیم و ببینیم،
تراژدی پشت سر ما دوان‌دوان نمی‌آید،
دنبال ما راه نمی‌افتد،
صدای قدم‌هایش نمی‌آید.


باشیم و ببینیم،
تراژدی محو ‌شود،
تراژدی تمام شود،
تراژدی را تا ابد فراموش کنیم.

باشیم و ببینیم،
تراژدی به آخر برسد.