یکدفعه میان حجم غم آمده ای

یکدفعه میان حجم غم آمده ای
از خاطره های بیش و کم آمده ای
از خیسی سطح کاغذم معلوم است؛
بغضی شده ای که بر قلم آمده ای!


" امیرحسین پناهنده "

در هـر جهتـی خلـافِ تن می پیچد

در هـر جهتـی خلـافِ تن می پیچد
در حاشیه هـای ذهن زن می پیچد
آنقدر نیـامد او، که هر شب این مـن،
با دست خودش به دور من می پیچد!

امیرحسین پناهنده

گفتند به او: جهان پر از زیبایی ست

گفتند به او:
جهان پر از زیبایی ست
برگرد بیا که آسمان رویایی ست
.
.
.
حالا که پرنده از قفس دل کنده؛
پرواز پُر از واهمه ی تنهایی ست...


امیرحسین پناهنده