با زبانت، زخمه میزنی

با زبانت، زخمه میزنی
بر ساز خسته ی وجودم ...
تمام تنم به ناله در می آید
آهنگش می پیچد و
تا گوشهای قلبم می رسد

در این شهر آرام
بر شیشه ی دل ها،ترک می افتد
و
تمام دل ها،خراش بر می دارند
اما
دل خوش من را باش....
بس در قفس سینه
با این ساز
و تارهای گسیخته
چه به رقص در آمده است!!!

الهام قاسمی