خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی،
خوشا اگر نه رها زیستن، مُردن به رهایی!
آه، این پرنده
در این قفسِ تنگ
نمیخواند...
#احمد شاملو
و جز اینم هنری نیست
که آشیانِ تو باشم
تختت و تابوتت
احمد_شاملو
چه لازم است بگویم
که چه مایه میخواهمت؟
چشمانت ستاره است و
دلت شک...
و کاش در این جهان
مردهگان را
روزی ویژه بود،
تا چون از برابرِ این همه اجساد گذر میکنیم
تنها دستمالی برابرِ بینی نگیریم:
این پُر آزار
گندِ جهان نیست
تعفنِ بیداد است...
احمد شاملو میگفت :
حوصله ات که سر می رود،
با دلم .....
با دوست داشتنم
بازی نکن ..!
من در بی حوصلگی هایم
با تو زندگی ها
کرده ام ...
سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندانه قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان ست:
فریاد را تصویر کن!
#احمد_شاملو
هرچند من ندیدهام این کورِ بیخیال،
این گنگِ شب
که گیج و عبوس است
خود را به روشنِ سحر
نزدیکتر کند،
لیکن شنیدهام که شبِ تیره
ــ هرچه هست ــ
آخر ز تنگههایِ سحرگه گذر کند...
تو باد و
شکوفه و
میوهای،
ای همهی فصولِ من!
ای آسمان و
درخت و
باغ من،
گل و زنبور و کندوی من!
با زمزمهی تو
اکنون رخت به گسترهی خوابی خواهم کشید
که تنها رؤیای آن
تویی...
...
احمد شاملو