ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
پشت اون پنجره ی خونه ی غم ، یه دلی برای تو پر میکشه
یه دلی که بی قراره شب و روز ، توی قلب آسمون سر میکشه
یه جایی هست که اسیر غم شده ، همیشه از غصه فریاد میزنه
گاهی پشت نرده ها گریه کنون ، داره از جدایی ها داد میزنه
توی اون زندونی که دل اسیره ، دیو تاریکی و جهل رها شده
میون اونهمه آرزوی خوب ، دله من به غصه مبتلا شده
منو تو باید باهم رها بشیم ، بریم و رها تو قصه ها بشیم
بجای حسرت و زندونی شدن ، پادشاه توی قصه ها بشیم
همیشه دست به دعا میشم و من ، رو به قبله ی نگاهت میشینم
اونقدر با عکس تو حرف میزنم ، تا ابد من چشم به راهت می شینم
بیا که طاقت دل سر اومده ، دیگه بی تاب نگاه تو شده
غم و غصه داره دلتنگ شده باز ، دوباره اون چشم به راه تو شده
دیگه وقتشه که فریاد بزنیم بریم و با همدیگه فدا بشیم
مثل کفترای چاهی من و تو بریم و با ابرها هم صدا بشیم
اصغراسلامی مشکنانی