بخت ما دفترِ ایام چرا باز نکرد ؟

بخت ما دفترِ ایام چرا باز نکرد ؟
شرح حالی زگرفتاریم آغاز نکرد ؟
ما که رندیم و گدائیم چرا مرشد ما
پرده ای در هنرآرائی ما ساز نکرد ؟
همه آوای سلامت به زمین سردادند
عندلیبی به هوا خواهیم آو از نکرد
خیمه گاه گُل و نسرین به دل صحرا بود
بوستان با گُل تنهائی من راز نکرد
ما همه چشم به امید طلوعی بودیم
چشم کورش گِره از زلف کسی باز نکرد
دستهایم همه زنجیر به درگاهش بود
پس چرا دست کسی مشکل ما باز نکرد
؟

مصطفی مروج همدانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد