دستم پراز گوهر است و تقدیم شما میکنم عزیز

دستم پراز گوهر است و تقدیم شما میکنم عزیز
این عشق را بخوان که تصمیم  شما میکنم عزیز
بنویس که عمرت  فسانه ای بگشت  از این قرار
عمرم فدای تو باشد و  تنظیم  شما میکنم عزیز
در خانه ای نشسته ایم و گشته ایم پر اظطراب
من آرزو کرده بودم که  تکریم  شما میکنم عزیز
با سایه های  وحشت  ایام چگونه  سر کرده ایم
عمری عذاب کشیده را تقسیم  شما میکنم عزیز
فرزانه ای بوده ای و فرخنده  قلب من گشته ای
افسانه ای نوشته ام که ترسیم شما میکنم عزیز
چشمم براه هست و سپیده نشینم به پیش تو
پروازعشق ندیده ای که تسلیم شما میکنم عزیز
با جعفری سخن بگو که بارها نوشته ایم بعشق
هم راز من گشته ای و تحکیم شما میکنم عزیز


علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.