دوقدم مانده به صبح وقت گل افشانی شد

دوقدم مانده به صبح وقت گل افشانی شد
باغ و گلستان ودمن وقت آواز خوانی شد

تا که قضا و قدر از وقت شفق دفع شود
عمر زمستان به سرآمد وقت مهمانی شد


بار الها نظری کن به دو عالم به وجوه
خنده کنان رود روان یکباره طوفانی شد

به نظاره بنشینیم کرم لطف تو را
دامنه و دشت و دمن قامت گلبانی شد

بلبل از خنده ی رود نفسی تازه کند
بلبلان چحچه زنان وقت غزلخانی شد

باز کن پنجره را تا بوَزَد عطر بهار
در حریم سبز بهار دلها گلستانی شد

اذن تو باشد به کرار شوق رهایی آید
تا که ببارد به وفور آسمان بارانی شد

اصغر بارانی زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.