از بوی قلم که همچو بوی آغوش تو هست نشستم به نوشتن .

از بوی قلم که همچو بوی آغوش تو هست نشستم به نوشتن .
عمق دریای وجودت هوس سطح را زنده کرد
شیرینی خنده ات هوس تلخی را
درد داشتنت هوس جدایی به سرم زد
ن برای رفتن است جدایی
برای رسیدن به آرامشی که وجودت از من گرفت .
شکر نعمت نمیکنم اما دلم تنگ است
تنگ روز هایی که حسرت وجودت را میکشیدم .
نمیدانم چه هستم و کجا روم اما میتوانی باشی وجود بی وجودم

محمد امین هاشمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.