فاصله نام مرا داده به لیلای غزل

فاصله نام مرا داده به لیلای غزل
پشت هر پنجره افتاده الفبای غزل

زخم دلتنگی من تا به نگاهت برسد
الکل عشق بگیر از زکریای غزل

بغلم، غصه چشمان تو را لخته نکرد
هموفیلی شدی ای دختر زیبای غزل ؟

حس خوشبختی مان باور این منظره بود:
لب تو "کافه دل" و بوسه من "چای" غزل

نیمه گمشده ماهیّ و در خواب نگو
زن رویایی تو پس زده لالای غزل

سیب از جاذبه عشق من افتاد ولی
در تو چشم نیوتن بود نه حوای غزل

هفته ها منتظر شانه خورشید شدم
عجبا، صبح تو هم رفته به فردای غزل

شعر من مثل شکیرای زمان رقصید و . . .
هنرم با تو جهانی شده در لای غزل

مجید_ساری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.