یک استکان چایی برای عشق کاریست

یک استکان چایی برای عشق کاریست
حتی اگر آن هم نباشد عشق جاریست

بی شانه هایت کوه غم بر شانه دارم
دامان تو دنج است جای غمگساریست

دلتنگ بودن ابتدای فصل عشق است
کار دو عاشق چیست تنها بی قراریست

با من بیا دل را بزن تا دور ترها
آنجا که از هر درد و رنج و غُصه عاریست

سمت شمال جاده تا باغی که سبز است
هر جا که در صحنِ گل آواز قناریست

مجتبی بناگر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.