در سینه بجز نقشه ی آواز نمانده است

در سینه بجز نقشه ی آواز نمانده است
اندیشه ی یک لحظه ی پرواز نمانده است

در صفحه ی شطرنج نِشسته به صدارت
شاهی که برایش دو سه سرباز نمانده است

عمری که دعاگوی تو بودم همه طی شد
حالا که دگر فرصت ابراز نمانده است

نازک و‌َ خراشیده دلی روی دو دستم
افسوس برایش ره ِ احراز نمانده است

حاشا که درین راه پر از دشنه و دشمن
بر صاحب دین هاله ی اعجاز نمانده است

برخیز که در دیر خرابات سرانجام
غیر از دو سه بازیگر طناز نمانده است

فریما محمودی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.