زمان آن شده که سوی تو روان باشم

زمان آن شده که سوی تو روان باشم
به رهنوردی این راه جانفِشان باشم

درون خویش شدم ذوب در غمت تا باز
چو اشک خویش به سوی حرم روان باشم

سیاه رویم و با این وجود همواره
امیدوار بدان یار مهربان باشم

غریب وار به راهت روان شدم ای عشق
که یک مسافر بی‌نام و بی‌نشان باشم

منم که در دل خود ذره وار می‌خواهم
که جزء کوچک و دیّار کهکشان باشم

سریع می‌روم و نیست در دلم آرام
که رهسپار به همراه کاروان باشم

ببین که شوق درونم چنان به جوش أمد
که بی نفس به سوی شهر تو دوان باشم

در اربعین حسینی به دل شده الهام
که پرکشان به سوی نور جاودان باشم

به لطف یک نظر ارباب می‌خرد مهدی
مرا که غرق تمنای بیکران باشم


مهدی رستگاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.