خاموشی چشمه

خاموشی چشمه
از خست آسمان نبود
از هجر بلبل بود

وحشی ی بال گشوده!
زیبای نازنین!
به کدام سو سفر کردی؟
بر به کدام چشمه ی نو خروش؟
مزرعه
نارس خشکید
سپیدار بلند
سر به پاییز سپرد
و کلاغی کهنه در سرم
به آشیانه نشست.

باز آ
تا شب چراغ امید را
دوباره
به نرمای حنجره ات بیاویزم
غرور سپیدار را باز یابم
وهم پیمانه ی آفتاب
در گندمزاران برشته
نور بنوشم
که این زیست
بی نغمه ی زلال لایزالت
حکایت زنده به گوریست
در قرنهای سیاه.....


سید محسن طبا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.