از پشت پنجره کافه

از پشت پنجره کافه
قدم های تند پاییز را میبینم
نفس های آخر پاییز را می شنوم
اما هنوزم
در پشت میز چوبی کافه
چشم براه تواَم
با فنجان پر از حسرتی که بازی میکنم
از بی حوصلگی سر می کشم
شاید زمان بگذرد
کاش حبه ای لبخندت
درونش هم می خورد
و تمام دلتنگی های پاییز حل می شد

سارا دودانگه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.