راهیم, راهی آواره شدن

راهیم, راهی آواره شدن
بندیم در شُرف پاره شدن
بی هوا اسم تورا آوردم
و تمام زندگی را مُردم
چه خیال خامی که تو بر می گردی
تو به دنبال تسکین کدامین دردی
درد تحریم محبت یا که تبعید به غربت
عمریست شبهایم به میهمانی غمها دعوت
شاید که همین است, من وتو خط موازی
توشبیه آخر اسفندومن سرمای پاییزی
سهم من این است و این خواهد ماند
این شعر مرا چه کسی خواهد خواند
و من شاعر شعرهای بی معنا شدم
خوب بودم که اینگونه من تنها شدم


سیدرضابنایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.