دوست دارم جایی بروم

دوست دارم جایی بروم

دوستانم را ملاقات کنم

اما هر بار بهانه ای برای نرفتن و

ماندن در خانه پیدا می کنم

دوست دارم به خیلی ها بگویم

دوستت دارم

اما به چشم هاشان که نگاه می کنم

ناخواسته سکوت می کنم

دوست دارم ساعت ها با خدا سکوت کنم

اما مدام در گوشش پچپچ می کنم و

با گلایه هایم

حوصله اش را سر می برم

خسته اش می کنم

دلم برای تماشای یک بازی فوتبال

که داورش را چیزخور کرده باشند

لک زده است…

(واهه آرمن)

از مجموعه دوست دارم گاهی شاعر نباشم/ انتشارات نگاه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.