من دست باران را تا این سوی پنجره می‌گیرم

من دست باران را
تا این سوی پنجره می‌گیرم
تا تو تنها قدم نزنی
من دست مهتاب را تا پیشانی‌ات میگیرم
تا شب‌ها در شعرها
خویش را راحت‌تر بیابی
من دست نسیم را تا موهایت می‌گیرم
تا جام شب‌بوها را آسان پُر کنی
من دست تو را می‌گیرم
تا خدا می‌رویم
در باغچه‌اش گل همیشه پاییز می‌کاریم
برایش از عشق می‌گوییم و برمی‌گردیم!
دستت را به من بده
جهان معجزه‌ای تازه می‌خواهد


حامد_نیازی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.